عکسهای پسری!
عکسهای پسری!
٨٩/١٢/٧ شنبه 20 ربیع الاول
ساعت22:00
اینجا من کوچولو ام و یک ساعتمه!
بیاین بقیه اش رو ببینین!
اینجا من تازه اومدم پیش مامانم!
قرآن دستمه و از خدا برای ورود به این دنیای پر از رنگ و شلوغ کمک میخوام!
بالاخره رسیدم خونه !
بغل خاله عادله ام ها!خاله فائزه ازم عکس گرفته!
اینجا هم یه ژست باحال گرفتم اگر چه چهار روزم بیشتر نیست!
همه منتظر من هستن!
دارم میرم برای مراسم هفت روزگیم خونه مامان جون!
ببین چه ناز خوابیدم!
توی سالن هستم همش 7 روزمه!
اینجا برای اولین بار خندیدم! از سالن برگشتیم!
از حموم در اومدم !
از بس خسته شدم خوابم رفته !
خاله اکرم داره برام لباس میپوشه !
اینم حموم بعد از داماد شدنم!
عزیز جون زحمت کشید!
داماد حنا میبنده !
ببین چه خوشگل میخندم ! اینجا 40 روزمه!
50 روزم بود که رفتم و به حضرت معصومه سلام دادم!
این خانمه خارجیه !
توی کاشان بغلم کرده بود و میگفت:
ممد صدا ! سالام !
ببین چه لباس خوشگلی دارم خاله اعظم برام خریده ها!
دارم برای چهار دست و پا رفتن آماده میشم !اگرچه هنوز همش لیز میخورم!
2ماهمه اینجا!
رفتیم دو کوهه خونه علیرضا اینا!
اینجا حدودا دو ماه و نیمه ام!
از بس مامانمو اذیت کردم منو گذاشته روی میز ناهار خوری تا نگاهش کنم و به کاراش برسه!
چه با تعجب به دوربین چشم دوختم!
مگه چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟
پشت فرمون بابا نشستم دیگه !
5ماهه هستم اینجا!
