عرفه
عید قربان مبارک
امروز 5/8/1391
ساعت 12و 30دقیقه نیمه شب
امروز دلیل بی خوابی های شبانه اش رو فهمیدم
وروجکم دندونهای نیش پایینش جوونه زده
پس میشه 12تا دندون
امروز بردمش دعای عرفه دمار از روزگارم درآورد نذاشت یه کلمه بفهمم از بس همش میگفت دَر!
یعنی بریم بیرون !
عزیز رو تنها گذاشتیم و اومدیم بیرون
همش دنبال پسر بچه ها میدوید و داداش داداش میکرد !
وروجکم سننتی خون شده
چشماش رو میبنده و با صدای افتخاری یا شجریان دهنش رو باز میکنه و دستهاش رو تکون میده
شیرین زبون شده دنبال آقا سوسکه میدوه و میگه :آسو !آسو !
بعد دمپای برمیداره و میره دنبال سوسکه
باباش رو که میبینه دمپایی میده دستش و میگه بُکشش!
این روزها تلفن رو میگیره دستش و با ژست خاصی توی خونه قدم میزنه و با شخصیت مجازیش حرف میزنه !!
شیرین و شیرین تر !
دلنشین ترو دلنشین تر!
زیبا و زیباتر !
خدایا شکرت که آغوشم گرمای تن وروجکم رو حس میکنه ! !