آقا محمد صدراآقا محمد صدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

محمد صدرا جان

اللهم عدتی ان حزنت... 😍

واکسن زدی بالاخره

1390/6/8 10:23
نویسنده : مامان
136 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فدای قد وبالات عزیزززززززززم!

دیروز صبح با بابا رفتیم برای واکسن زدن !
هوا خیلی سرد شده بود و تو هم تی شرت تنت بود !
الحمدلله تا حالا که خبری از سرما خوردگی نیست!
از در که رفتیم تو به همه میخندیدی تازه از خواب بیدار شده بودی و سرحال بودی!
خوابوندمت روی تخت و اول قطره فلج اطفال خوردی!
کاش میشد ازت عکس بگیرم قیافه ی عزیز مامانی خیلی چروک شد .بعد واکسن هپاتیت ب بهت زد روی پای راستت اول با تعجب به سرنگ نگاه کردی ولی وقتی خانمه برات زد جیغ بنفشی کشیدی!

بعدش فوری ساکت شدی!
برای زدن واکسن سه گانه که آماده ات کردم فهمیدی چیه و با دیدن سرنگ خانمه نزده شروع به گریه کردی!

بابا اینقدر قربون صدقه ات رفت که همه نگاهش میکردن!

برای قد و وزن که بردمت دیگه آرومه آروم شده بودی!
انقدر از خودت صدا درمیاوردی و همه چیزهای دور و برت رو میخواستی که خانمه گفت :مثلا تو واکسن زدی ها!
وزنت 7900 بود از چهار ماهگیت 900 اضافه شده بودی !همه میگفتن لاغر شده ها من باور نمیکردم !
قدت از 4 ماهگیت 10 سانت اضافه شده بود!
دوبار اندازه ات رو گرفت و گفت عجب قدی کشیده این گل پسر!
گفت بهت فرنی بدم و از نخوردنت ناراحت نشم چون طبیعیه!
سوپ هم گفت مثل دستور پشت کارت برات درست کنم!
اگه بهش گفته بودم که دارم بهت زرده تخم مرغ و پوره میدم که کله ام رو کنده بود!
قطره آهن و مولتی بهت داد و از اونجا با لبخندهای تو بیرون اومدیم
سر راه برات قطره استامینوفن گرفتم که تب نکنی چون قطره قبلی یک ماهش تموم شده بود!
رفتیم خونه عزیز اینا برات کمپرس یخ گذاشتم و قطره بهت دادم و خوابیدی!
مثل اینکه خیلی اذیت نشده بودی،بعد از ظهر هم بهت آهن و مولتی دادم که خوردنت بد نبود !

شب هم رفتیم خونه خاله اعظم چون بابا با آقای حسینی کا ر داشت،اونجا یه کم بی قراری کردی و ساعت 12 با خوردن قطره استامینوفنت با بیچارگی(نمی خوردی و سرت رو برمیگردوندی،یه بار هم استفراغش (گلاب به روتون )کردی رو ی پتوی مریم خاله)راهی خونه شدیم !
خوابت رفت توی ماشین و طبق معمول با گذاشتنت روی زمین بیدار شدی و لی باهات حرف نزدم تا شیر خوردی و خوابیدی!
انقدر ناز خوابیده بودی بیهوشه بیهوش!

دلم برات سوخت و کلی بالای سرت اشک ریختم بابا یی هم خواب بود تا ساعت 2 فقط به تو نگاه میکردم!

فدات بشم که سوراخ سوراخ شدی طلای من !
خدا برامون نگهت داره نازدونه !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)