خبرهای خوب
خبرهای خوب امروز یه کم حالم بهتره!
اومدم از تو بنویسم!
دیگه داری بچه خوبی میشی توی حموم گریه نمیکنی!
ایندفعه بردمت حموم کلی هم توی وان آب بازی کردی!عسل منی
بابا یی که میزارت کنار مبل دست میگیری به مبل و به سمت راست خودت حرکت میکنی ولی به چپ نمیتونی بری!
غافل که میشم ازت باید از توی آشپزخونه پیدات کنم:
#داری در راه آب رو با ولع میخوری!
#دمپایی تا ته در حلق عالیجناب فرو رفته است!
#سرت رو گذاشتی روی زمین و داری زیر کابینت ها رو نگاه میکنی
!
تازگیها یاد گرفتی بشینی جلوی در کمدت و ک
شوهاش رو عقب جلو کنی برای اینکه دستت لای در کشوت گیر نکنه یه چیزی باید برات بذارم که کشو بهش گیر بکنه والا.......!
عاشق شدی
عاشق کلید !
هر جا کلید به در کمد آویزوون باشه میخوایش!
انقدر برمیگردی نگاش میکنی و صدا در میاری که آدم مجبور میشه ببرت تا به کلیده دست بزنی!
برات طبلک خریرم خیلی دوستش داری یه رو زبدون تو رفتم خیابون دیوونه شدم تا برگشتم!
همه نی نی ها رو که میدیدم اشکم در میومد
!
برات طبلک خریدم تا دلم آروم شه!
یک ساعت بیرون بودم ها ولی وقتی دیدمت انگار کلی ازت دور بودم!
با صدای کلید بابا قبل از اینکه در رو باز کنه از پشت در بیدار میشی!
وقتی گرسنه میشی با دیدن من انقد ر اهه اهه اهه و سرفه میکنی که راستکی سرفه ات میگیره!
وقتی هم خوابت میاد مثل یه تیکه گوشت بی استخوون راکد میشی و ولا میشی تا من به دادت برسم!
بیرون رو خیلی دوست داری عاشق ماشین هایی!انقدر با حرکت سرت دنبالشون میکنی تادیگه نبینیشون!
دیگه برات بگم .......
از راه رفتنت!
هنوز سینه خیز میری!
بعضی وقتها هم روی پنجه های دست و پات وایمیسی و باسنت رو به چپ و راست تکون میدی!
بعضی وقتها هم که روی زانوهات وایمیسی تکون نمیخوری یه کم فکر میکنی و بعد با کله پرت میشی جلو
مثل قورباغه!
دیگه برات بگم ............
شاسخینت رو خیلی دوست دار ی البته دماغش رو !
برات خیلی جالبه!
تازگی ها یاد گرفتی که ماشین قرمزت رو راه ببری و دنبالش بری وقتی خسته میشی گریه میکنی و فکر میکنی یکی داره میکشش که دست تو بهش نرسه!
جدید یاد گرفتی توی خواب میغلطی!
نصفه شب با صدای گریه ات بیدار میشم باید صاف بشینم شاید پشت سرم یا زیر پام باشی!
معمولا از زیر TV باید بکشمت بیرون!
با همه این شیطنت هات !عزیز دلمی و عاشقتم!
