آقا محمد صدراآقا محمد صدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

محمد صدرا جان

اللهم عدتی ان حزنت... 😍

این روزهای گل پسرمون!

1390/9/1 17:44
نویسنده : مامان
128 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان !شکلَکایـــ رمینــــــــآ

 

داشتم وبلاگت رو میخوندم دیدم از پیشرفت هات چیزی ننوشتم!ناراحت شدم !

 

1*دیگه خیلی خوب میتونی با دست و پاهات حرکت کنی!

از وقتی که 8 ماه و نیمه بودی دیگه  از سینه خیز رفتن دست برداشتی!اگرچه هنوز وقتی خیلی ذوق داری به یه چیزی برسی با سرعت سینه خیز میری!

 

2*دومین دندون خوشگل شماwww.smilehaa.org در سن 9 ماه و 10 روزگی جوونه زد!

 

3*این روزها خیلی بلا شدی همش کشو کمدت رو میکشی بیرون و با کمک شون سر پاهات می ایستی!

بعد دست میکنی توی کشو و هر چی داره پرت میکنی بیرون!

 

4*ازت که غافل میشم توی آشپزخونه ای و داری سعی میکنی در راه آب رو بیاری بیرون  و بچشی!

 

5*تازه یاد گرفتی در کمد کتابخونه رو باز میکنی و دیروز آلبومهای بابا که خودش بهشون میگه دفتر خاطرات رو درآورده بودی بیرون و داشتی ......مزه اش رو امتحان میکردی و جنسش رو !

بابا رسید و دادش در اومد!

از بزن و بکوبت بگم:

5*عاشق کوبیدن شدی  به هرچیزی میرسی اونقدر بهش ضربه میزنی که من خسته میشم!

دیشب تنبک محمد مهدی رو گرفته بودی و کلی ذوق دشتی که روش میکوبیدی!

 

6*دست زدن هم یاد گرفتی عاشق دست دستی هاتم!

از ذوق دست دستی که اومدی بیرون و برات عادی شد حالا هر اهنگی میشنوی انقدر بانمک دستات رو میچرخونی که ادم دوست داره بچلونت!

من نمی دونم کی برای تو اونجوری رقصیده که یاد گرفتی مثل این که  دعاها و مناجات های دوران بارداریم معکوس عمل کرده !

هههههههههه!

 


 

 

دیروز میزدی روی دکمه های موبایلت آهنگش که شروع میشد:

بازی خوبه بازی خوبه بازی صفا میاره                       بازی کنیم با هم دیگه مثل ماه و ستاره!

 

پرتش میکردی  کنارو تند تند دستات رو میبردی بالا و میچرخوندی  مثلا میرقصیدی!

ازت فیلم هم گرفتم


 

 

7*چند وقت پیش رفته بودی جلوی آیینه  سرت رو میاوردی جلو خودت رو که میدیدی غش میکردی از خنده! بعد یواش میرفتی کنار  با احتیاط میومدی جلو ببینی هنوز عکست توی آینه هست یا نه!

خودت رو که میدیدی جیغ میزدی و دماغت رو به آینه میچسبوندی !

 

8*سرما خوردی حسابی !

دهه محرم که همش میرفتیم بیرون سرما خوردی!

انقدر بینی ات رو گرفتم که زخم شده!  شبها برات چربش میکنم تا بهتر بشی!

بردمت دکتر گفت سرش سرما خورده و عفونی نیست سرما خوردگیش!الحمدلله!

 

9*نمیدونم چرا توی روروئک ات راه نمیری ولی وقتی از بیرون دستت بهش برسه هلش میدی و میری جلو!

البته تعادل نداری خیلی!

 

١٠*عاشق آیفون شدی هر جا میبنی میخوای از جا درش بیاری فکر میکنی یه چیز اضافه است روی دیوار!

 

11*کتاب خوندن رو خیلی دوست داری تمام ورقهای کتابهات چروک چروک شده

کتاب حسنی ما یه بره داشت رو که برات میخونم کلی ذوق میکنی و خودت ورقش میزنی به ببعی که میرسم با التهای ببعی برات بع بع های متفاوت میکنم خیلی دوست داری!

 

12*بوس کردن هم بلدی همچین آب دهنت رو میمالی به صورت آدم و دهنت رو تا آخر باز میکنی که نگو!

 

13*گاز گفتن رو هم که از اول بلد بودی اما الان پیشرفت کردی دندونت رو که مثل سوزن میخی می مونه تا ته میکنی توی پوست تن آدم!

 

14*هر وقت میریم مهمونی تن رو نمیبینی با همه خوبی همچین که من رو میبینی شروع میکنی به ناله کردن تا بغلت کنم!

خاله عادله رو خیلی دوست داری  کافیه یه کار کوچولو بکنه !حتی بگه: آه اَه اِهِِ اوه !

براش ریسه میری!

 

15*وقتی پای نت میشینم میای ر پام و اونقدر جنگولک بازی در میاری و با چراغ adslبازی میکنی

تا بگیرمت بغل و بعد میکوبی روی کیبرد تا کلا پشیمون بشم خاموش کنم و بیام کنار!

البته خیلی کم پیش میاد که بیدار باشی و من پای نت بشینم!

 

16*با صدای اذون تلویزیون میخکوب میشی و همش به تصویرها چشم  میدوزی

و بعد که بین اذون موذن ساکت میشه تو داد میکشی!هههههههههه!

 

١٧*یه بار فتیر دادم دستت که بخوری تیکه اش خیلی بزرگ بود توی ماشین بودیم  یه کم از فتیر رو تیکه کردم دات دراومد و گفتی :eeeeeeeeeeeeeehhhhhhhhhhhhhhh!

یواشکی از زیرش تیکه کردم فهمیدی و شروع کردی به گریه !

فدای اون اشک چشمات بشم من!

 

18*لغات جدید هم یاد گرفتی:

بوگ نَه      &    دای دای     &    گیگی    &   و.........

 

روز به روز داری بزرگتر میشی و مسئولیت داشتن و بزرگ کردنت سنگینتر از قبل !

 

امیدوارم بتونم تو رو همونجوری که خدا  دوست داره تربیت کنم !

 

دوستت دارم!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)