روزهای 15 ماهگی
یه چند وقتیه از شیطنتهای وروجک نگفتم !
از پیشرفتهاش و یاد گیریش!
از آتیش سوزوندن هاش که دل می بره و هر وقت ساکت باشه آدم تعجب میکنه
از دلبریهاش برای باباش که هر وقت میبینش لم میده روش و استراحت میکنه !
دایره لغاتش گسترده تر شده
الله اکبر:اَ بَ
بابا :بابا
یاالله :لاالله
آب:آپ
یک دو سه چهار :اِ اُ اِ آ !
عینک :نِ نَ!
ماما با لحن ها ی متفاوت:التماسی،امری،کمکی!
هر چی بهش بگی آواش رو میگه ولی نه خیلی تکمیل!!
دندون نیش پسرک هم جوانه زد بعد از دو ماه!شد 5 تا دندون
قبلش یه سرما خوردگی شدید داشت آب ریزش بینی و تب
نبردمش دکتر میدونستم وروجک هر وقت بخواد دندون دربیاره علائم سرما خوردگی داره !
این روزها حسابی اهل بیرون رفتن شده
تادر خونه باز میشه به سرعت میرسه جلوی در ،کفشهاش و دست میگیره و میگه دَع!دَع!
کتاب خون هم شده عسلم
کتابهاش رو میاره با انگشت اشاره تندتند میزنه روی کتاب و با خودش حرف میزنه !
یه کتاب کوچولو داره خاله حدیث برای تولدش گرفته:::آموزش الفبای فارسی!
از اولش خودش ورق میزنه و میخونه
آهو :آ
ببر:بَ
پرنده :توتو
توت فرنگی:بَ بَ بَ(همون به به خودمون )
ثریا :بی کلام
جوجه :ج ج ج
و.......
از صدای حیوونها
صدای گرگ:سرشو میگیره بالا و میگه اووووووو!
صدای ماهی :باز و بسته کردن دهان!
حلزون :راه رفتن کف دست روی دست دیگه !
پیشو :با صدای ریز مومومومو!
هاپو :هاهاها!
جوجه :ج ج ج !
تمام اعضای بدنش رو میشناسه !
دست،،، پا ،،،چشم ،،،،گوش ،،،ابرو ،،،زبون ،،،،دندون ،،،انگشت !
گوشی تلفن زنگ بزنه دیگه دست من نیست می گیره گوشش و میگه اَلا !
بعدتوی خونه میچرخه و گوشی رو سفت میچسبونه به گوشش و با زبون خودش حرف میزنه
انگار با مقامات عالی رتبه مملکتی داره حرفهای مهمی میزنه
جاش هم همیشه توی کمد گازه،هر چی گم میکنم باید برم از اون تو پیداش کنم
مثل موبایلم که همیشه سایلنته،کنترل تی وی،سویچ باباو...!
به صندلی سیستم هم حساس شده تا میشینم پشت سیستم دادش در میاد و میگه پاشو
وقتی بلندمیشم دیگه باید دست هم به صندلی نزنم که جیغش د رمیاد
بعد میره روی میز روی کیس یا توی مونیتور میشینه
به لوله جارو برقی ارادت خاصی داره !همیشه باید همراهش باشه!
جاروبرقی بیچاره اگه زبون داشت تاالان دیگه اشکش در اومده بود از دست وروجک
می خواد جارورو روشن کنه با پاش میزنه روی دکمه پاور!
جارو بلنده پاهاش به دکمه پاور نمیرسه!
میره روی مبل و میپره رو جارو تا روشن بشه!
هر وقت هم میخوام از شیطنتهاش عکس بگیرم اینقده وول میزنه همه عکسهاش تار میشه
یه بار رفتیم پارک جنگلی!
7 نفره باید آقا رو ساپورت میکردیم
همه خسته میشدن می نشستن ولی وروجک میگفت من باید برم و بدوم و بازی کنم!
راه رفتنش هم دیگه شده دویدن !
از این که یکی روی سرسره سر بخوره خوشش میاد و ریسه میره
ولی تاب دوست نداره فکر میکنه میخوای بخوابونیش
اون شب اولین شبی بود توی عمرش که ساعت 10 شب بیهوش شد و تا صبح تکون خورد
شب لیله الرغائب جای همه تون سبز رفتیم قم و جمکران اصلا نذاشت بفهمیم چی شد
یه اسباب بازی باباش براش گرفته بوداونجا همش میگفت من باید بااین راه برم !
تمام شبستان امام خمینی ره و صحن و حیاط مسجد جمکران رو دوره کرد !
یا من یا بابا هم پشت سرش!
توی حرم حضرت معصومه س دیگه جایی نبود که سرک نکشیده باشه
از جای مهرو قرآن تا وضوخونه و منبرو بقیه مکانها!،خادمها داشتن چهارپایه میبردن دستش ومیگرفت
به چهارپایه و کمکشون هل میداد،داشتن جارو میزدن میرفت جارو رو از دستشون میگرفت!
مردم دارن دعا میخونن میرفت کتاب رو از دستشون میکشید، یااین که خم میشد توی صورتشون باهاشون
حرف میزد با زبون خودش!
تااومدیم سوارماشین بشیم بیاییم خوابش رفت من هم تاشهر خودمون بیهوش بودم
باورم نمیشد این قدر خسته باشم از دست این وروجک !
بعد از ظهر ها میذارمش کالسکه و میبرمش هواخوری اولش میخواد ایستاده باشه توی کالسکه
بعد که خسته میشه هر چی موتورو دوچرخه می بینه باید پیاده بشه یه نظارتی بکنه
به تمام پیرمردهای نشسته کنار خیابون دست میده و میخنده
هنوز مامانیش فرصت نکرده ببرش برای قد و وزن 15 ماهگی ان شاالله به زودی انجامش میدیم !
این دختر باربی خوشگل کتایون خانومه
11روز از محمدصدرا کوچیکتره
هنوز نتونستیم بینیمش
هر جاهستی شاد و وروجک باشی خاله !
اینم سفرنامه قم و جمکران
عکسهاهمه با موبایل هستند
از الان بگم شرمنده کیفیت پایینشون هستم
از بس این وروجک هم تکون میخوره نمیشه ازش عکس با کیفیت بگیری
دیدی مامان !!!
میگم من هم میتونم کالسکه برونم تو میگی نه؟
خوش تیپ مامان !!
دارم آشپزی میکنم مگه چیه ؟؟
مواد لازم :پاستیل ،نون،پنیر،خیار،گوجه،مقداری آب و یک عدد لیوان !
بابایی توی حال خودش غرقه !