آقا محمد صدراآقا محمد صدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

محمد صدرا جان

اللهم عدتی ان حزنت... 😍

عکس و خاطره!!!!

ومدم که ضمن گذاشتن عکسهای 11 ماهگیت چند تا خاطره هم از شیطنت هات بگم! چند روز پپیش گوشی موبایلم رو که شارژکمی داشت میخواستم به شارژبزنم! ولی هر چی گشتم کمتر پیدا کردم پشیمون شدم و قیدش رو زدم فرداش هرچی گشتم نبود! دوباره روز بعد که میگشتم به خونه عزیز هم زنگ زدم گفتن :موبایلت اینجا نیست! خیلی نگران شدم زیر همه مبلها رو گشتم گفتم شاید شما هلش داده باشی اون زیر! همه چی پیدا کردم الا گوشیم! شب که بابا از سرکار اومدو خواستیم بخوابیم ! گوشی بابا رو برداشتی کشوی دراور رو ب از کردی و گوشی رو گذاشتی توی کشو و بستی! باورم نمیشد وقتی نگاه کردم دیدم درست حدس زدم گوشی من هم همونجا بود! ...
29 بهمن 1390

دوستان خوبمون سلام !

دوستان خوبم از کیفیت بسیار پایین عکسها متاسفم ! این پست فقط جهت آپ کردنه !     ما اومدیم با عکسهای عسل!   بابایی روروئکم رو دستکار ی کردی دوباره !     بذار ببیبنم چه جوری درست میشه !     آخرین داد زدنها و مشت کوبیدنهای من توی خونه ای که توش روزهای اول زندگیم رو گذرونده بودم!         این هم یه حموم داغ !   عافیت باشه مروارید مامانی!     باز هم بازی با کشوی کمد!      ...
19 بهمن 1390

جیگر طلای مامانی 11 ماه شد!

خدای مهربا ن ت و را شکر که ک و دکی را د رآغ و شم نهادی تا با هر بار نگریستن به ا و ت و را سپاس گ و یم !   جیگرم ماهه شد !     خیلی و قته که نی و مدم مطالب جدید بذارم آخه عسلم دیگه برام و قت نمیذاره ! همش یا باید پای گاز باشم و غذا بپزم براش و بیام یک ساعت با قاشق ک و چ و ل و کم کم  غذا بذارم ت و ی دهنش ! یا این که برم دنبالش ببینم بلایی سر خ و دش نیاره یا چیزی نخ و ره که بم و نه ت و ی گل و ش! و قتی هم که بی خیالش میشم یعنی از راه د و ر نگاهش میکنم محکم میخ و ره زمین و تا چند دقیقه گریه میکنه! و قتی هم که خ و ابه س...
8 بهمن 1390

خدایا شکرت!

  خدا یا شکرت که عسلم خوب شد!   حدودا 5 روز بود که شبها توی خواب جیغ میکشیدی و   با چشم بسته اونقدر گریه میکردی که نفست میگرفت و سرفه میکردی!   نیم ساعت به نیم ساعت همین بساطمون بوود!   نه شیر میخوردی نه توی بغلم آروم میگرفتی نه هیچی !   هر چی به نبات و عرق نعنا و غذا و ....متوسل شدیم افاقه نکرد !   یکی میگفت سردیش کرده !یکی میگفت رودل کرده !یکی میگفت گرسنشه ضعف کرده!   هیچی هم نمیخوردی   معجون صبحت میموند روی دستم و مجبور میشدم باهاش خودم رو تقویت کنم!   همش هم در طول روز نق میزدی و دهنت رو باز میکرد...
29 دی 1390

بالاخره تموم شد!

اومدیم خونه جدید و همه چی رو به راه شد!الحمدلله!   فقط یه کم دیگه کار داریم!   بعد از 5 روز به خونه جدید عادت کرد پسرم !   خیلی اذیت شد!    دیگه از کنارش که میرم گریه نمیکنه! ...
23 دی 1390

10 ماهگی عسلم مبارک باشه!

      سلام عسلم ورودت رو به 11 ماهگی تبریک میگم! 2 ماه بیشترنمونده تا یک ساله بشی ! برای من به سرعت نور داره میگذره! هرروز که میگذره بزرگترو شیرینتر و خوردنی تر میشیو با بازیگوشی هات و صدای خنده هات فضای 3 نفره خونمون رو شاداب تر میکنی! امیدوارم تا الان خوب تونسته باشم برای تو مادری کنم و از این به بعد هم هرروز این مسئولیت رو بتونم بهتر و بهتر در قبال تو اجرا کنم !   گل زندگی قشنگمون! الحمدلله حالت بهتره . اون شب که تب کردی .....   صبح بردیمت اورژانس اطفال دکتر  گفت تب بالای 39 درجه،وی رو سی،و...
7 دی 1390

خدایا به کوچولوم کمک کن!

      الهی بمیرم مامان برات که اینقدر داغی از ساعت 3 بالای سرت بیدارم !   نمیدونم چرا تب کردی بیدارت کردم و بهت استامینوفن دادم    دست و روت رو شستم برات اسفند دود کردم شاید چشمت زده باشن!   خیلی داغ بودی ولی بازی میکردی با چشمای نیمه باز !   فدای شیطنت های عسلم بشم !   الان تبت اومده پایینتر ساعت 6:30 دقیقه صبحه!   اومدم اینجا تا خوابم نبره بتونم تبت رو کنترل کنم! ...
1 دی 1390

اولین شب طولانی زندگیت مبارک عزیزترین!

بدو که روز کوتاهه                                              پائیز آخر راهه   هندونه رو آوردی؟                                جوجه هاتو شمردی ؟   زمستون میشه فردا                                مبارک باشه یلدا !   &nb...
30 آذر 1390

عکسهای نه ماهگی طلای مامان!

خیلی وقته از بازیگوشیهای عسل مامان عکس ندیدیم!   بیایین تماشا!       سلام من اومدم!       دارم کباب میخورم! شما هم بفرمایین! نه خودم به نیش بکشم بهتره! من خیلی کارهای جدید یاد گرفتم ها! اولیش آشپزیه! طرز تهیه این غذا: مواد لازم فراموش نکنید این غذا فقط در ساعت 12 شب قابل تهیه میباشد! یک عدد تی تاپ! ابتدا آن را حسابی فشار میدهیم! ...
9 آذر 1390